سالروز آغاز ولایت و امامت و زعامت آخرین سحاب رحمت و یگانه ذریه ذخیره دودمان آل طاها، حضرت مهـدی مـوعـود (عج) بر منتظران و چشم انتظــاران ظهــورش 
تبریك و تهنیت باد.

يا مهدي ادركني

نگاهمان به آسمان و دلمان باراني است
وتنها تلنگري از جنس ياد تو کافي است
براي جاري شدن اشکهاي دلتنگيمان
آري هواي دلمان باراني است بس که
غريبيم با قربت هاي امروزمان...آقا
آينه هاي دلمان صاف نيست. مولاجان
ديريست دور را نزديک و نزديک ها را
دور مي انگاريم...
برايمان دعا کنيد
دغدغه هاي امروزمان عجيب است
داشته هايمان را آرزوي نبودنش
و نيست را آرزوي حضورش تمناي ماست

امروز بیا تجدید عهد کنیم با آقا و مولایمان ...

بیا قول بدهیم از امروز حداقل کاری نکنیم که در ظهورشان تأخیر بیندازیم!

بیا بگوییم: آقا شرمنده ایم هزار و صد و هفتاد و چند سال از امامت شما می گذرد و مایی که باید حرکت کنیم نشسته ایم و ...

چه بد عادت کردیم به نبودنت آقا، چگونه زندگی می کنیم بدون شما؟!! چرا فکر می کنیم همه چیز سرجای خودش است؟ به عظمت و جلال خداوند سوگند که این عالم یک چیزش کم است...

و شما ای دوست، ای همراه بیا باور کنیم این عالم بدون آقا بهشت شود، عین جهنم است، این عالم آقایش کم است.

به قول بزرگی: این جشن ها برای من آقا نمی شود....

به امید روزی که با خود آقا و در دوران حکومتشان آغاز امامت و ولایتشان را جشن بگیریم، به امید ظهور که ما آن را نزدیک می بینیم  که :

 « إنَّهُم یَرَونَهُ بَعیدا وَ نَراهُ قَریبا....» 
 

به بهانه روز نهم ربیع الاول به این پرداختم که ببینم:

1-آیا این روز جشن به امامت رسیدن امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است یا نه؟
2- ذکر روایت ابن اسحاق  قمی حول عید بودن این روز.
3-آیا عمربن خطاب در ذی الحجه مرده یا نهم ربیع الاول؟

حضرت آیت الله العظمی سید صادق شیرازی فرمودند:
امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام به صحابی جلیل القدر حذیفه فرمودند:«یا حذیفة، هذا یوم الاستراحة، ویوم تنفیس الهم والکرب، والغدیر الثانی ... ای حذیفه، امروز روز رفع سختی و دشواری، روز زدودن اندوه و پریشانی و روز غدیر دوم است. بحارالانوار، ج 95، ص 354.
قرار دادن روز نهم ماه ربیع الاول به عنوان غدیر ثانی در کنار روز هیجدهم ماه ذی الحجه روز عید غدیر، در واقع دو بال و دو بازوی اعتقادی اسلام، یعنی اصل تولی و اصل تبری را تشکیل می دهد و این بدان معناست که غدیر اول و غدیر ثانی به عنوان تولی و تبری مکمل یکدیگر هستند و هیچ یک از دیگری جدا نیست.

شهادت امام حسن عسكري:
برای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام اقوال مختلفی وجود دارد، بعضی شهادت ایشان را اول ربیع دانسته اند مصباح کفعمی ج2 ص533 – بحارالانوار ج50ص335 و برخی چهارم ربیع الاول را ذکر کرده اند. مسارالشیعه ص28-29ولی از میان تمامی اقوال (که ظاهرا حدود ده قول وجود دارد) سخن حق و صحیح آن است که شهادت ایشان در هشتم ربیع الاول بوده است
 و اما کیفیت و همچنین زمان دقیق شهادت ایشان طبق روایت معتبر محمد بن حسین و همچنین ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی به این شرح است
 در هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول، امام حسن عسکری علیه السلام فرزند خودشان یعنی حجة بن الحسن عج را به حضور طلبیدند. همینکه امام حسن علیه السلام نگاهش به فرزندش افتاد گریه کرد و فرمود: ای سید اهل بیت خود، به من آبی بده. که همانا من به سوی پروردگارم می روم. سپس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با جوشانده ای که برای حضرت آماده کرده بودند ایشان را سیراب نمودند. در این هنگام امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که مرا برای نماز مهیا کنید. و امام زمان عج نیز پدرشان را وضو دادند. و در همان وقت نماز صبح، یازدهمین خورشید امامت و ولایت به شهادت رسیدند
 روایت معتبر محمد بن حسین: کمال الدین شیخ صدوق ج2ص473 و بحارالانوار ج50ص331 و روایت ابو سهل: الغیبة شیخ طوسی ص273 و بحارالانوار ج52ص16

 هشتم ربیع الاول روز آغاز امامت امام زمان (عج)
 
با توجه به مطلبی که گذشت زمان دقیق شهادت امام حسن عسکری علیه السلام هنگام نماز صبح روز هشتم ربیع الاول بوده است. معلوم و واضح است که زمان نماز صبح قبل از طلوع آفتاب و آغاز روز می باشد. و به همین جهت روشن می شود که با طلوع آفتاب و شروع روز هشتم ربیع الاول امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شده است. و نهم ربیع الاول روز دوم امامت ایشان بوده است

آیاروز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی و فرح است ؟
 
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِينَا أُولَئِكَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا.
  بحارالانوار ج44ص287
مولا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی مخلوقات زمین را مورد توجه و دقت قرار داد، سپس ما (اهل بیت) را اختیار فرمود و برای ما شیعیان را اختیار فرمود. شیعیانمان ما را یاری می کنند و در فرح و شادی ما اظهار خوشحالی می کنند و برای حزن ما اظهار حزن و اندوه می کنند. و آنها اموال و نفس های خودشان را برای ما بذل و بخشش می نمایند. آنها از ما و به سوی ما هستند
 
ما شیعیان موظفیم تا در فرح و شادی اهل بیت علیهم السلام اظهار سرور و خوشحالی کنیم، همانطوریکه خودشان به ما امر فرموده اند. و به همین جهت است که شیعیان در اعیاد و موالید اهل بیت علیهم السلام جشن برپا می کنند و شادی و فرحشان را اظهار می نمایند.
 
در رابطه با روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نیز باید ببینیم که آیا روز شادی ایشان بوده است، که ما نیز به پیروی از آنها در آن ایام خوشحال باشیم، یا نه؟ با کمی تتبع در روایات در می یابیم که نه تنها ایشان ما را امر به شادی و فرح در چنین روزهایی نکرده اند، بلکه با دقت در سیره خودشان نیز متوجه می شویم که اصلا چنین ایامی را جشن نمی گرفتند. و حتی در سیره هیچکدام از اصحاب و علما و فقهای شیعه نیز اقامه جشن در روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام نمی یابیم. به عنوان مثال در کجا داریم که امام حسین علیه السلام بعد از شهادت امام حسن علیه السلام، به عنوان روز آغاز امامت خودشان جشن گرفته باشند؟ و یا در کجا می یابیم در روز یازدهم محرم که روز آغاز امامت امام سجاد علیه السلام می باشد ائمه علیهم السلام اظهار شادی کرده باشند؟ فلذا به یقین می توان گفت که ما هیچ دلیلی نداریم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی ایشان می باشد
 
حتی اگر فرض کنیم که روز آغاز امامت ائمه علیهم السلام روز جشن و شادی می باشد، باز هم نمی توانیم روز نهم ربیع الاول را به عنوان اولین روز امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جشن بگیریم، زیرا همانطورکه اثبات شد روز نهم ربیع الاول دومین روز امامت ایشان می باشد و همان روز هشتم ربیع الاول روز آغاز امامت حجة بن الحسن العسکری می باشد
 و همچنین اگر قبول کنیم که اولین روز امامت ائمه علیهم السلام روز شادی می باشد، چگونه است که این امر را به امام زمان عج اختصاص داده اند و اولین روز امامت بقیه امامان را جشن نمی گیرند؟ به کدام دلیل فقط اولین روز امامت امام زمان عج روز شادی است و نه بقیه امامان علیهم السلام؟ و اگر واقعا چنین ایامی ایام شادی و فرح است چرا اولین روز امامت امام رضا علیه السلام را به عنوان مثال جشن نمی گیرند؟ همچنین اگر گفته شود دلیل اختصاص جشن و سرور در آغاز امامت امام زمان عج زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت ایشان می باشد. باز هم می گوییم به کدامین دلیل زنده بودن و یا طولانی شدن و استمرار امامت امامی، موجب می شود که روز آغاز امامت آن امام تبدیل به جشن و سرور گردد؟
1-هیچ یک از معصومین نگفته اند در سالروز امامت رسیدن ائمه جشن بگیرید
2-اگر هم گفته باشند باز باید روز هشت ربیع الاول جشن بگیرند نه نهم ربیع الاول
3-اگر هم به امامت رسیدن ائمه جشن دارد چرا فقط به امامت رسیدن امام زمان را باید جشن بگیریم؟
ذکر روایت احمد بن اسحاق قمی:
علامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف بحارالانوار نقل فرموده اند:
 روایت شده که محمد بن ابی العلاء همدانی و یحیی بن محمد جریح بغدادی گفته اند که روزی ما در باب قتل عمر بن خطاب منازعه کردیم و رفتیم در شهر قم به نزد احمد بن اسحاق قمی که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بود و به خدمت امام مهدی عج نیز رسیده بود. وقتی درب خانه وی را کوبیدیم دختری عراقیه ای بیرون آمد سراغ احمد را از او گرفتیم. گفت: او امروز مشغول اعمال عید است و آن روز نهم ربیع الاول بود.
 گفتم: سبحان الله عیدهای مومنان چهارتاست: عید فطر -اضحی-غدیر و جمعه.
 دختر گفت: احمد بن اسحاق از امام علی النقی روایت میکند امروز روز عید است و بهترین عیدها نزد اهل بیت علیهم السلام و شیعیان ایشان به حساب می آید.
  ماگفتیم اجازه بگیر تا به نزد او بیاییم چون که دختر او را خبر کرد بیرون آمد درحالی که لنگی بسته و عبائی بر خود پیچیده بود و بوی مشک از او ساطع بود. گفتیم این چه حالت است که در تو مشاهده می کنیم ؟
 گفت: الان از غسل عید فارغ شدم.
 گفتیم: مگر امروز عید است؟
 گفت: بلی و ما را به داخل خانه خود آورد و بر روی کرسی نشانید و چنین گفت: روزی با جمعی از برادران خود به حضور مولای خود امام حسن عسکری علیه السلام مشرف شدیم در سامرا در مثل این روز (نهم ربیع) که شما به نزد من آمده اید. چون اجازه گرفتیم و به خدمت آن حضرت رسیدیم. دیدیم آن حضرت مجلس خود را آراسته و مجمره در پیش خود گذاشته است. و به دست مبارک خود عود در آن مجمره می اندازد و مجلس خود را مزین گردانیده است و بر غلامان و خدمتگزاران خود جامه های فاخر پوشانیده.
عرض کردیم: یابن رسول الله پدران و مادران ما فدای تو باد. آیا برای اهل بیت علیهم السلام امروز شادمانی تازه رخ داده است؟
حضرت فرمود: کدام روز حرمتش از این روز نزد اهل بیت عظیم تر است؟ به درستی که خبر داد مرا پدرم که حذیفه بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول خدا رسید.
 حذیفه گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهم السلام میفرمود:
 بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز به درستی که این روز روزی است که حق تعالی در این روز دشمن خود و دشمن د شما را هلاک میفرماید ودر این روز دعای مادر شما را مستجاب میگرداند.
بخورید! که این روز روزی ایست که حق تعالی در این روز اعمال محبان و شیعیان شما را قبول میفرماید.
بخورید! که این روز ظاهر میشود صدق گفته خدا که میفرماید: فتلک بیوتهم خاویه بما ظلموا. این است خانه های ایشان که خالی گردیده به سبب ستمهای ایشان.
بخورید! که این روزی است که که در این روز شوکت دشمنان جد شما و یاری کننده دشمن شما شکسته میشود.
بخورید! که این روزی است که در این روز فرعون اهل بیت علیهم السلام من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.
بخورید! که این روزی است که حق تعالی عملهای دشمنان شما را باطل و بیهوده میگرداند.
 حذیفه گفت که من عرض کردم: یا رسول الله آیا در میان امت تو کسی خواهد بود که این حرمتها و قداستها را بشکند.
 حضرت فرمود: ای حذیفه بتی از منافقان بر ایشان سر کرده خواهد شد و در میان ایشان ادعای ریاست خواهد کرد و مردم را به سوی خود دعوت خواهد کرد و تازیانه ظلم و ستم را بر دوش خود کشیده و مردم را از راه خدا منع خواهد کرد. کتاب خدا را تحریف خواهد نمود. سنت مرا تغییر خواهد داد و میراث فرزند مرا متصرف خواهد شد خود را پیشوای مردم خواهد خواند. بر وصی من علی بن ابیطالب علیه السلام امتیاز طلبی خواهد کرد و اموال خدا را به ناحق بر خود حلال و در غیر طاعت خدا صرف خواهد کرد و من و برادر من و وزیر من علی علیه السلام را به دروغ گویی متهم و دختر مرا از حق خود محروم خواهد کرد. پس دخترم او را نفرین خواهد کرد و حق تعالی نفرین او را در این روز مستجاب خواهد نمود.
 حذیفه عرض کرد: یا رسول الله چرا دعا نمیکنید حق تعالی او را در حیات شما هلاک گرداند؟
  حضرت فرمود: ای حذیفه دوست ندارم جرات کنم بر قضای خدا و از اوتغییر امری را طلب نمایم که در علم او گذشته است. ولیکن از حق تعالی استدعا نمودم فضیلت دهد از سائر روزها آن روزی را که در آن روز او به جهنم می رود تا آن که احترام آن روز در میان دوستان و شیعیان اهل بیت من سنت گردد پس حق تعالی وحی کرد به سوی من که:
 ای محمد در علم سابق من گذشته است که دچار آید تو و اهل بیت تو را محنت های دنیا و بلاها و ستمهای منافقان و غضب کنندگان از بندگان من. آن منافقانی که تو برای آنها خیرخواهی کردی ولی به تو خیانت کردند. تو به ایشان راستی کردی و آنها با تو مکر کردند. تو باآنها صاف بودی و آنها دشمنی تو را به دل گرفتند و تو خشنودشان ساختی ولی تو را تکذیب کردند و تو آنها را برگزیدی ولی تو را در گرفتاری ها تنها گذاشتند و سوگند یاد میکنم به حول و قوه و پادشاهی خود که البته به روی کسی که غصب کند حق علی ع را که وصی توست بعد از تو هزار درب از پست ترین طبقه های جهنم را بگشایم که آن را فیلوق می گویند و او و اصحاب او را در قعر جهنم جای دهم که شیطان بر او برتری و اشراف پیدا کند و او را لعنت کند و آن منافقان را در قیامت برای فرعونها عبرت گردانم که در زمان پیغمبران دیگر بودند و نیز برای سایر دشمنان دین عبرت شوند و منافقان و دوستان آنها را به سوی جهنم برم با دیده های کبود و روهای ترش و بانهایت مذلت و خواری و پشیمانی و ایشان را تا ابد در عذاب خود نگه دارم.
 ای محمد! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غضب کننده حق او بر او وارد میشود. کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع میکند. و گوساله ای از برای امت تو برپامی کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون کشته میشود و امر کرده ام ایشان را که کرسی کرامت مرا در برابر بیت المعمور نصب کنند و ثنا گویند بر من و طلب آمرزش نمایند برای شیعیان و محبان شما از فرزندان آدم و امر کرده ام ملائکه نویسندگان اعمال را تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند گناهان ایشان را برای احترام کرامت تو و وصی تو.
 ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهل بیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مومنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال علو منزلت و مکان خود کسی که این روز را عید کند از برای من. ثواب آنها که دور عرش احاطه کرده اند به او عطا کنم. وقبول نمایم شفاعت او را نسبت به خویشان او و زیاده کنم مال او را اگر گشادگی دهد بر خود و عیال خود در این روز و هر سال در این روز صد هزار هزار میلیون نفر از موالیان و شیعیان شما را از آتش جهنم آزاد گردانم و اعمال ایشان را قبول و گناهان شان را بیامرزم.
 حذیفه گفت: پس رسول خدا برخواست و به خانه ام سلمه رفت و من برگشتم در حالیکه به کفر عمر لعنه الله یقین کرده بودم. تا آنکه بعداز رسول خدا دیدم که چه فتنه ها برانگیخت....پس حق تعالی دعای برگزیده خود ودختر پیغمبر خود را در حق آن منافق مستجاب گردانید و قتل او را بر دست کشنده او (حضرت ابولولو رحمه الله) جاری ساخت. من به خدمت حضرت امیرالمومنین رسیدم تا آن حضرت را تهنیت و مبارک باد گویم که آن منافق کشته شد و به عذاب حق تعالی واصل گردید. چون حضرت مرا دید فرمود: ای حدیفه: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت.
 عرض کردم: بلی ای برادر رسول خدا.
حضرت فرمود: به خدا سوگند این روز روزی است که حقتعالی در آن دیده آل رسول را روشن گردانید و من برای این روز هفتاد و دونام میدانم.
حذیفه عرض کرد: یا امیرالمومنین! میخواهم این نام ها را از شما بشنوم.
 حضرت فرمود: اين روز روز استراحت مؤمنان است زيرا از شر آن منافق استراحت يافتند، روز زايل شدن كرب و غم است، روز غدير دوم است، روز تخفيف گناهان شيعيان است، روز برهم شكستن بناي كفر و عدوان است، روز عافيت است، روز بركت است، روز طلب خونهاي مؤمنان است، روز عيد بزرگ خدا است، روز مستجاب شدن دعا است، روز موقف اعظم است، روز وفاي به عهد و شرط است، روز كندن جامة سياه است روز ندامت ظالم است، روز شكسته شدن شوكت مخالفان است، روز نفي هموم است، روز فتح است، روز عرضة اعمال كافران است، روز ظهور قدرت خدا است، روز عفو از گناه شيعيان است، روز فرج ايشان است، روز توبه است، روز انابه بسوي خدا است، روز زكات بزرگ است، روز فطر دوم است، روز اندوه ياغيان است، روز گره خوردن آب دهان در گلوي مخالفان است، روز خشنودي مؤمنان است، روز عيد اهل بيت است، روز ظفريافتن بني اسرائيل بر فرعون است، روز مقبول شدن اعمال شيعيان است، روز پيش فرستادن صدقات است، روز زيارتي مثوبات است، روز قتل منافق است، روز وقت معلوم است، روز سرور اهل بيت است، روز مشهود است، روز قهر بر دشمن است، روز خراب شدن بنيان ضلالت است، روزي كه ظالم انگشت ندامت به دندان مي گيرد است، روز تنبيه است، روز شرف است، روز خنك شدن دلهاي مؤمنان است، روز شهادت است، روز درگذشتن از گناهان مؤمنان است، روز تازگي بوستان اهل ايمان است، روز شيريني كام ايشان است، روز خوشي دلهاي مؤمنان است، روز برطرف شدن پادشاهي منافقان است، روز توفيق اهل ايمان است، روز رهايي مؤمنان از شر كافران است، روز مانور اهل ايمان است، روز به خود باليدن است ، روز قبول اعمال است، روز تبجيل و تعظيم است، روز نحله و عطاء است، روز شكر حق تعالي است، روز ياري مظلومان است، روز زيارت كردن مؤمنان است، روز محبّت كردن به ايشان است، روز رسيدن به رحمتهاي الهي است، روز پاك گردانيدن اعمال است، روز فاش كردن رازها است، روز برطرف شدن بدعتها است، روز ترك گناهان كبيره است، روز ندا کردن به حق است، روز عبادت است، روز موعظه و نصيحت است و روز انقياد پيشوايان دين است.
 حذیفه گوید: سپس از خدمت امیرالمومنین برخواستم و گفتم اگر در نیابم از افعال خیر و آنچه امید ثواب از آن دارم مگر محبت این روز ودانستن فضیلت این روز هر آینه منت های آرزوی من خواهد بود.
 پس محمد و یحیی راویان این حدیث گفتند: چون این حدیث را از احمد بن اسحاق شنیدیم هر یک برخواستیم و سر او را بوسیدیم و گفتیم: حمد و شکر میکنیم خداوندی را که برانگیخت تو را از برای ما تا فضیلت این روز را به ما برسانی پس به خانه های خود برگشتیم و این روز را عید گرفتیم
زادالمعاد علامه مجلسی باب ۸ص۳۲۵ و زوائد الفوائد  از علی بن علی بن طاووس. باب ربیع الاول و بحارالانوار جلد ۳۱ ص۱۲۰.
مرحوم سید بن طاووس بعد از نقل روایت فوق می فرمایند :من این حدیث را از خط محمد بن علی بن محمد بن طیّ نقل می نمایم و بر اساس تفحّصی که من در کتابها داشته ام ، دسته ای از روایات را موافق با این روایت یافتم و لذا بر آن اعتماد نمودم و به سزاست که این روز که در حدیث امده است را بزرگ شمرد و در آن اظهار سرور و شادمانی نمود. بحارالانوار ج31ص129 به نقل از زوائد الفوائد.

روایت مذکور را مرحوم علامه مجلسی در "بحارالانوار" ج 31 ص 120 تا 129 به نقل از کتاب " زوائد الفوائد " ( تالیف فرزند بزرگوار سید علی بن طاوس علیهما الرحمه ) بیان می کنند و در انتها این نقل قول را بیان می فرمایند :
 " قال السيد: نقلته من خط محمد بن علي بن محمد بن طي رحمه الله ،ووجدنا فيما تصفحنا من الكتب عدة روايات موافقة لها فاعتمدنا عليها ، فينبغي تعظيم هذا اليوم المشار إليه وإظهار السرور فيه   "
(سید می فرمایند : روایت مذکور را از دستخط محمد بن علی بن محمد بن طی رحمه الله نقل کرده ام . و بر اساس تفحصی که در کتب داشته ام ، گروهی از این روایات را موافق روایت مذکور یافتم و لذا بر این روایات اعتماد نمودم . پس سزاوار است که روز مذکور در این روایت را بزرگ شمرده و در آن اظهار شادی و سرور نماییم)
 مرحوم محدث نوری در "مستدرک الوسائل" ج 2 ص 522 چنین می گوید:"قال الشيخ المفيد في كتاب مسار الشيعة : وفي اليوم التاسع منه، يعني: الربيع الاول يوم العيد الكبير وله شرح كبير في غير هذا الموضع وعيد فيه النبي (صلى الله عليه وآله) وأمر الناس أن يعيدوا فيه ويتخذ فيه المريس ، انتهى. وفيه اشارة إلى اعتبار الخبر المذكور"
 
(شیخ مفید در مسار الشیعه میگوید : روز نهم اين ماه (يعنى ربيع الاول) روز عيد بزرگی است وشرح مفصلى دارد كه اين جا مجال بيان آن نيست. پيغمبر خدا صلى الله عليه وآله اين روز را عيد گرفتند وبه مردم نيز دستور دادند آن را عيدبگيرند. ....
و در این کلام اشاره ای است به صحت روایت مذکور )
 این سخن مرحوم شیخ مفید نشان میدهد که ایشان این روایت را معتبر دانسته و مفاد آن به طرق معتبره به دست ایشان رسیده است که وی نسبت به متن آن چنین صریح بحث عید بودن 9 ربیع الاول را بیان میدارند زیرا اهل علم میدانند که مرحوم شیخ مفید ، خبر واحد را حجت نمیدانسته و تا خبری به صورت علمی به ایشان نرسد آن را قبول نمی کردند ( التذکره فی اصول الفقه ص 44 )
این مطلب نشان میدهد که روایت شریفه در نزد معتبر و مقبول بوده است .
روایت شریفه مذکور را مرحوم حسن بن سلیمان حلی در " المحتضر " ص 89 تا 101 بیان می نماید .
این روایت را مرحوم طبری شیعی ( متوفی قرن 4 ) در " دلائل الامامه " و شیخ هاشم بن محمد ( متوفی قرن 6 ) در " مصباح الانوار " بیان نموده اند ( اسناد این کتب را مرحوم سید نعمت الله جزایری اعلی الله مقامه در کتاب " الانوار النعمانیه " بیان نموده است )
از جمله اسناد این روایت که نقل قول شده و به دست ما رسیده و موید روایت صاحب کتاب زوائد الفوائد است ، اسنادی است که مرحوم سید نعمت الله جزایری در کتاب « الانوار النعمانیه » ص 40 (طبعة ایران ، سنه 1316 هـ)  آن را بیان داشته است.
سند روایت از کتاب دلائل الامامه :  أخبرنا السيّد أبو البركات بن محمّد الجرجاني هبة الله القمي، واسمه يحيى قال : حدّثنا أحمد بن إسحاق بن محمّد البغدادي قال : حدّثنا الفقيه الحسن بن الحسن السامري قال : كنت أنا ويحيى بن جريح البغدادي فقصدنا أحمد بن إسحاق القمّي صاحب الإمام أبي محمّد الحسن العسكري بمدينة قم  ......

2 سند روایت از مصباح الانوار : أخبرنا أبو محمّد الحسن بن محمّد القمّي بالكوفة ، قال : حدّثنا أبو بكر محمّد بن جعدويه القزويني ، وكان شيخاً صالحاً زاهداً سنة إحدى وأربعين وثلاثمائة صاعداً إلى الحجّ ، قال : حدّثني محمّد بن علي القزويني، قال: حدّثنا الحسن بن الحسن الخالدي بمشهد أبي الحسن الرضا ( عليه السلام )، قال: حدّثنا محمّد بن العلاء الهمداني الواسطي و يحيى بن محمّد بن جريح البغدادي، قالا: تنازعنا في أمر « أبي الخطاب » « محمّد بن أبي زينب » الكوفي واشتبه علينا أمره ، فقصدنا جميعاً أبا علي أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعري القمّي صاحب أبي الحسن العسكري ( عليه السلام ) بمدينة قم

وجود نام « ابی الخطاب » احتمالا تصحیف از نام « ابن الخطاب » است چه اینکه متن روایت و فراز آخر روایت که راویان میگویند : الحمدلله الذی فیضک لنا .... بیان میدارد که منظور نظر آنها در مورد روز قتل عمر بن خطاب بوده و نه فرد دیگر !

آیا عمر بن خطاب در ذی الحجه مرده است؟
علمای اهل سنت و اکثر علما شیعه قائل به مردن عمر در ذی الحجه هسند نه در ربیع الاول اما راجع علمای شیعه افرادی چون
ابن ادریس در " السرائر " ج 1 ص 419 چنین می گوید :
" وقد يلتبس على بعض أصحابنا يوم قبض عمر بن الخطاب، فيظن أنه يوم التاسع من ربيع الأول، وهذا خطأ من قائله، بإجماع أهل التاريخ والسير، وقد حقق ذلك شيخنا المفيد، في كتابه كتاب التواريخ، وذهب إلى ما قلناه   "
( بر بعضی از علمای اصحاب ما ( امامیه ) این امر مشتبه شده است و فکر کرده اند که روز قتل عمر بن خطاب همانا نهم ربیع الاول می باشد و هر کس این سخن را بگوید به اچماع اهل تاریخ و سیره ، اشتباه کرده است و این مطلب را شیخ مفید در کتاب تاریخش بیان کرده و همان سخن ما را گفته است)
این سخن ابن ادریس نشان می دهد که قول مشهور میان شیعیان حتی میان علمای سلف شیعه تا زمان ادریس ( متوفی 598 ه.ق ) یعنی قرن ششم هجری ، بر این بوده است که روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول بوده است .
مرحوم ابن ادریس بر عدم صحت قتل عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول ادعای اجماع دارند و به تبع ایشان مرحوم کفعمی نیز این اجماع را بیان کرده و قبول می کنند.
مرحوم کفعمی در " المصباح " ص 511 چنین می گویند:"بل الإجماع حاصل من الشيعة و السنة على ذلك"
( بلکه اجماع حاصل در میان شیعه و سنی بر این است که عمر بن خطاب در 26 ذی الحجه به قتل رسیده است )
ما ضمن احترام به ابن ادریس ( و به تبع ایشان کفعمی در قبول قول ایشان)، ادعای اجماع ابن ادریس را قبول نکرده و بنابر ادله زیر، آن را منتفی می دانیم :

1 – سیوطی در " تاریخ الخلفاء " ص 131 ( مطبعة السعادة - مصر ) چنین می گوید :

" ولي الخلافة بعهد من أبي بكر في جمادى الآخرة سنة ثلاث عشرة قال الزهري: استخلف عمر يوم توفي أبو بكر وهو يوم الثلاثاء لثمان بقين من جمادى الآخرة أخرجه الحاكم "
( عمر بن خطاب خلافت را از ابی بکر در جمادی الاخر سال 13 هجری گرفت . زهری می گوید : عمر بن خلافت انتخاب شد وقتی ابوبکر از دنیا رفت و آن روز ، 3 شنبه ، 8 روز مانده است جمادی الاخر بود . این حدیث را حاکم نیشابوری بیان کرده است )

از طرف دیگر ، یعقوبی در " تاریخ یعقوبی " ج 2 ص 159 ( دار صادر - بيروت ) در مورد مدت زمان خلافت عمر بن خطاب چنین می گوید :
" وكانت ولايته عشر سنين وثمانية أشهر "
( مدت زمان خلافت وی 10 سال و 8 ماه بود)
پس از طرفی مدعی شدند که عمر بن خطاب در 8 روز مانده به آخر جمادی الثانی ، به خلافت رسید و مدت خلافت او نیز 10 سال و 8 ماه بوده است و لذا با یک حساب ریاضی آسان می توان فهمید که زمان انتهای خلافت عمر بن خطاب ( یعنی زمان قتل وی ) از ماه ذی الحجه حداقل تا 2 ماه تفاوت پیدا می کند یعنی تقریبا روز قتل وی می شود در حدود اواخر ماه صفر و قطعا در ذی الحجه نبوده است .

(( البته یعقوبی در همان موضع کتابش بیان کرده است که روز به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه بوده است – یعنی سخن وی با ادعای 10 سال و 8 ماه خلافت عمر در تعارض است – و دلیل این امر نیز بخاطر پیروی وی از سخنان مورخین و محدثین است که اصرار بر قتل عمر در ذی الحجه دارند می باشد ))

2 –نکته دیگری که ما را در قبول کردن ماه به قتل رسیدن عمر در ذی الحجه ، مردد و مشکوک می سازد این است که دو تن از علمای اهل تسنن در مورد مدت خلافت عمر بن خطاب ، این چنین بیان می کنند که :

ابن عماد در " شذرات الذهب " ج 1 ص 33 چنین می گوید:" ومدة خلافته عشر سنين وسبعة أشهر وخمس ليال وقيل غير ذلک "
یافعی در " مرآة الجنان " ج 1 ص 80 چنین می گوید:" وخلافته عشر سنين وسبعة اشهر وخمس ليال وقيل غير ذلك"

این 2 عالم اهل تسنن بیان می کنند که مدت خلافت عمر بن خطاب همانا 10 سال و 7 ماه و 5 شب بوده است .
با این وجود باز هم زمان قتل عمر بن خطاب در ماه ذی الحجه نخواهد بود .

3 - از طرفی در منابع روایی اهل تسنن چنین آمده است که ابی بکر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، تقریبا 2 سال و نیم بعد از دنیا رفت .

طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 58 ح 28 چنین می گوید:" وتوفي أبو بكر رضي الله عنه وهو ابن ثلاث وستين لسنتين ونصف التي عاش بعد رسول الله صلى الله عليه و سلم"
( ابی بکر از دنیا رفت در حالی که 63 سال داشت و دو سال و نیم بعد از پیامبر زندگی کرد )
هیثمی در "مجمع الزوائد" ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت می گوید: رواه الطبرانی و اسناده حسن .

طبرانی در " معجم الکبیر " ج 1 ص 61 ح 41 از قول هیثم بن عمران می گوید:" توفي أبو بكر رضي الله عنه وبه طرف من السل وولي سنتين ونصفا"
( ابوبکر از دنیا رفت و در حالی که سرما خورده بود و 2 سال و نیم خلافت کرد)
هیثمی در " مجمع الزوائد " ج 9 ص 60 در مورد سند این روایت چنین می گوید : رواه الطبرانی و رجاله ثقات.
حال با دانستن این مطلب به این نتیجه می رسیم که :
وقتی پیامبر در اواخر ماه صفر از دنیا رفته اند و و خلافت ابی بکر از همان زمان آغاز شده باشد و بنابر سخنان علمای مذکور ، مدت خلافت وی 2 سال و نیم طول کشیده باشد پس باید ابی بکر در اواخر ماه شعبان از دنیا رفته باشد.
و اگر خلافت عمر نیز از همان زمان آغاز شده باشد و به مدت 10 سال و 6 ماه و چند روز طول کشیده باشد (" الاستیعاب" ج 3 ص 152 ؛"البدء و التاریخ" ج 5 ص167) پس باید زمان قتل عمر در اواخر ماه صفر و اوایل ماه ربیع الاول باشد .
با در نظر گرفتن مطالب بالا ، اگر مدت خلافت ابی بکر را ( 2 سال و 6 ماه) میزان خلافت عمر ( 10 سال و 6 ماه یا 7 ماه و 6 روز یا 7 روز یا 8 روز !!! ) اضافه کنیم ، می شود 13 سال و چند روز .
حال اگر آن 13 سال و چند روز را نیز به زمان رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یعنی روز 28 صفر اضافه کنیم ، نتیجه آن می شود که روز قتل عمر بن خطاب باید در اوایل ماه ربیع الاول باشد.

4 –اگر ما این قول سیوطی را که از قول ابن عمر بیان می کند : مدت خلافت ابی بکر همانا 2 سال و 7 ماه بود ( تاریخ الخلفا ص 86 مطبعة السعادة - مصر   ) را قبول کنیم و بر اساس اینکه پیامبر در 28 صفر از دنیا رفتند ، پس خلافت عمر از اواخر ماه رمضان شروع شده و با اضافه کردن 10 سال و 6 ماه ( قول اهل تسنن در مدت خلافت عمر ) زمان قتل وی می شود در اواخر ماه ربیع الاول و باز هم در ذی الحجه نخواهد بود .
5 –طبری ( مورخ شهیر اهل تسنن ) در " تاریخ الامم و الملوک " ج 3 ص 266 (مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان ) چنین می گوید :
" فكانت ولايته عشر سنين وخمسة أشهر وإحدى وعشرين ليلة من متوفى أبي بكر على رأس اثنتين وعشرين سنة وتسعة أشهر وثلاثة عشر يوما من الهجرة "
(خلافت عمر بن خطاب 10 سال  و  5 ماه و  21 روز بود كه از هنگام در گذشت ابو بكر گذشته بود. هنگام در گذشت عمر بن خطاب ، 22 سال و  9 ماه و  13 روز از هجرت گذشته بود)

حال اگر این سخن طبری را به سخن سیوطی ( به نقل از ابن عمر ) مبنی بر اینکه مدت خلافت ابی بکر 2 سال و 7 ماه یا سخن دیگر علمای اهل تسنن مبنی بر مدت 2 سال و 6 ماه اضافه نماییم ، باز هم زمان قتل عمر بن خطاب در ذی الحجه نخواهد بود بلکه رجحان بر این قول است که وی در ربیع الاول به قتل رسیده باشد.

پس به این نتیجه می توان رسید که با در کنار هم گذاشتن اقوال مختلف علمای اهل تسنن ( در عین اصرار ایشان بر اینکه مقتل عمر در ذی الحجه بوده ) زمان به قتل رسیدن عمر بن خطاب در ذی الحجه نبوده است و بلکه در ربیع الاول می باشد .

با کنار هم گذاشتن مطالب بالا در کنار سخنان علمای شیعه در مورد قتل عمر بن خطاب در ربیع الاول – بنابر کلام اهل بیت علیهم السلام – اثبات می شود که روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول بوده است .علامه مجلسی در " بحارالانوار " ج 31 ص 132 چنین می گویند:"  ويظهر منه ورود رواية أخرى عن الصادق عليه السلام بهذا المضمون رواها الصدوق رحمه الله ، ويظهر من كلام خلفه الجليل ورود عدة روايات دالة على كون قتله في ذلك اليوم ، فاستبعاد ابن إدريس وغيره رحمة الله عليهم ليس في محله ، إذ اعتبار تلك الروايات مع الشهرة بين أكثر الشيعة سلفا وخلفا لا يقصر عما ذكره المؤرخون من المخالفين .ويحتمل أن يكونوا غيروا هذا اليوم ليشتبه الامر على الشيعة فلا يتخذوه يوم عيد وسرور .
فإن قيل : كيف اشتبه هذا الامر العظيم بين الفريقين مع كثرة الدواعي علي ضبطه ونقله .
قلنا : نقلب الكلام عليكم ، مع أن هذا الامر ليس بأعظم من وفاة الرسول صلى الله عليه وآله ، مع أنه وقع الخلاف فيه بين الفريقين ، بل بين كل منهما مع شدة تلك المصيبة العظمى ، وما استتبعته من الدواهي الأخرى ، مع أنهم اختلفوا في يوم القتل كما عرفت وإن اتفقوا في كونه في ذي الحجة ، ومن نظر في اختلاف الشيعة وأهل الخلاف في أكثر الأمور التي توفرت الدواعي على نقلها مع كثرة حاجة الناس إليها كالاذان والوضوء والصلاة والحج وتأمل فيها لا يستبعد أمثال ذلك ، والله تعالى أعلم بحقائق الأمور . "
( از سخنان سید بن طاوس اینگونه ظاهر است که روایتی دیگر با همین مضمون از قول امام صادق علیه السلام را شیخ صدوق روایت کرده است . و از کلام فرزند ارجمند ایشان نیز ظاهر است که گروهی از روایات وجود دارد که نشان می دهند روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در این روز – 9 ربیع الاول – بوده است . پس استبعاد ابن ادریس و دیگران – که رحمت خدا بر ایشان باد – صحیح نمی باشد . زیرا اعتبار این دسته از روایات با شهرتی که در میان علمای خلف و سلف شیعه دارند بخاطر گفته های مورخان اهل تسنن زیر سوال نمی رود . و چه بسا اهل تسنن تاریخ این روز را تغییر داده اند تا امر بر شیعیان مشتبه شده و این روز را بعنوان عید و روز شادی نگیرند .
پس اگر گفته شود : چگونه می شود این امر عظیم و مهم ، با وجود سعی در ضبظ و نقل آن ، مورد اشتباه قرار گیرد ؟!
می گوییم : روی این سوال بر شما می باشد . زیرا این واقعه از واقعه وفات رسول الله صلی الله علیه و آله بالاتر نیست ، ولی با این حال و با وجود اهمیت این مصیبت عظمی ( وفات پیامبر ) در تاریخ آن بین الفریقین اختلاف است .
قبلا دیدی که اهل تسنن در روز قتل عمر بن خطاب اختلاف دارند ولو اینکه متفقا بیان کنند که عمر در ذی الحجه مرده است . هر کس در اختلافات میان شیعه و اهل تسنن نگاه کند می فهمد که در اکثر مسایلی که مردم بدانها نیاز دارند – و در عین حال نقل آنها زیاد است – اختلاف وجود دارد همانند اذان و وضو و نماز و حج . و تامل در این امور سبب می شود که این اختلاف – در روز قتل عمر – اصلا دور از ذهن نباشد . )
*** همچنین علامه مجلسی در " زاد المعاد " ص 253 چنین می گویند :

أما اليوم التاسع من ربيع الأول، فاعلم أن بين علماء العامة و الخاصة خلافا في تاريخ وفاة ابن الخطّاب، و الأشهر بين الفريقين أن قتله كان في اليوم السادس و العشرين من شهر ذي الحجة كما أشرنا إلى ذلك سابقا، و قال بعض في اليوم السابع و العشرين أيضا. و مستند هذين القولين نقل المؤرخين، و يظهر من الكتب المعتبرة و كما هو مشهور الآن بين عوام الشيعة- أن قتله كان في اليوم التاسع من ربيع الأول، و كان ذلك مشهورا أيضا في السابق بين جمع من محدثي الشيعة، و قد أشار السيد الأجل علي بن طاووس في كتاب «الإقبال» إلى أن ابن بابويه نقل رواية عن الإمام الصادق عليه السّلام في أن مقتله كان في التاسع من ربيع الأول و يفهم من نقله أن الشيخ الصدوق كان يعتقد بذلك، و إن كان السيد نفسه قد أوّل هذا الحديث إلى تأويلات.
و ذكر السيد أيضا أن جماعة من شيعة العجم ما برحوا يعظّمون هذا اليوم لهذا السبب، و قد قوّى هذا المذهب الخلف الأعظم السيد علي بن طاووس في كتابه «زوائد الفوائد» و أورد رواية معتبرة في هذا الباب، كما قَالَ:....
و اما روز نهم ربیع الاول،
بین علمای شیعه و اهل تسنن در مورد تاریخ وفات پسر خطاب اختلاف است و تاریخ مشهورتر بین فریقین این است که قتل او در روز 26 ذی الحجه می باشد آنچنان که قبلا بدان اشاره کردیم و برخی نیز روز 27 ذی الحجه را بیان کرده اند. مستند این اقوال بخاطر نقل مورخین می باشد ولی آنچه از کتب معتبره بدست می آید و در میان عوام شیعه نیز مشهور است این است که روز قتل عمر در روز 9 ربیع الاول می باشد و این مطلب نیز بین گروهی از محدثان سابق شیعه مشهور می باشد و سید اجل علی بن طاووس در کتاب « الاقبال » بیان می کند که ابن بابویه به نقل از امام صادق علیه السلام بیان میدارد که روز قتل او (عمر ) در روز 9 ربیع الاول بوده و از نقل او چنین پیدا است که صدوق نیز به این مطلب اعتقاد داشته است و لو اینکه خود سید این روایت را تاویل کرده است .
و همچنین سید بیان میدارد که گروهی از شیعیان فارس این روز را بخاطر سبب آن ( قتل عمر ) بزرگ می داشتند و این مذهب و نظر را خلف اعظم سید علی بن طاوس در کتابش « زوائد الفوائد » تقویت کرده و در این باب روایت معتبری را بیان داشته که میگوید ..
مرحوم صاحب جواهر در مورد فضیلت نهم ربیع الاول می نویسد :و اما غسل برای روز نهم از ماه ربیع الاول، پس به تحقیق حکایت شده که احمد بن اسحاق قمی در این روز به عنوان عید غسل کرده است. به خاطر روایتی که از اتفاق واقعه عظیمی در این روز خبر می دهد، که سرور مومنین و غضب منافقین را به دنبال دارد...و به تحقیق به روایت مفصلی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در فضل و برکت این روز و اینکه روز شادی و سرور برای ایشان می باشد برخورد کردم که ذهن انسان در فهم آن محیر و سرگردان می شود. و در آن روایت به وقوع آن امر (کشته شدن عمر بن خطاب) در این روز تصریح شده است. پس چه بسا که ما به علت مستحب بودن غسل در مثل چنین ایامی قائل به استحباب غسل در این روز شویم. و مخصوصا که این روز برای ما و پیشوایان ما علیهم السلام روز عید و سرور می باشد
جواهر الکلام ج 5 ص 43- 44
شیخ کفعمی رضوان الله علیه نیز می گوید: همانا روز نهم ربیع الاول روزی شریف و بسیار عظیم المنزله است. و اظهار جشن و سرور و عید گرفتن، انفاق کردن بر مومنین، توسعه بر عیال، استعمال بوی خوش، لباس نو بر تن کردن، شکرگذاری و عبادت خداوند در این روز استحباب دارد.کتاب مصباح شیخ کفعمی ص 270