خدایـــــــــــــــــــــا شـــــــــــــــــــــــــکرت که انتخابم کردی !!!
اين روزها همه جا حرف ازمکه و مدينه، بقييع و مسجد النبی است، و من باز هم حال و هوای عجيبی پيدا کردم.
دلم مدينه می خواهد و شب های بقييع، مسجد النبی و خانه فاطمه زهرا (س)، مسجد الحرام و کعبه و...و... ؛
هميشه مشتاق بودم که در کنار بقيع ختم انعام کنم، در مسجد شجره با صدای بلند زيارت عاشورا بخوانم، در غار حرا دو رکعت نماز حاجت، روی کوه صفا ختم قرآن کنم و به نيت روزهای سال دور خانه خدا طواف،...
وقتی فهمیدم که اسم من و همسرم برای عمره دانشجویی امسال انتخاب شده، از خوشحالی داشتم بال در می آوردم و حالا بيشتر از پيش، مشتاقم و منتظر ...
آنقدر که در حد اين جسم ناتوانم نيست، ديگر حتی گريه هم آرامم نمی کند، اينبار با تمام وجودم بقييع را می خواهم، صفا را ، کعبه و طواف را، جبل النور را، ...
خدايا کمکم کن تا ايمانم قوی و اراده ام استوار تر گردد....
هر شب به شوق کعبه خدا خدا می کنم همی
با پای دل سر به بيابان حرا می کنم همی
بر درگه اقرا بسم الربک الذی خلق
يا محمدا يا محمدا می کنم همی

سلام کعبه! سلام آستان سبز ســجودم
سلام قبله ی من! هستی ام، تمام وجودم
سلام عشق نجیبی که صاف و ساده و پاکی
فــدای نیــم نگاهــت تـــمــام بــــود و نبــودم
شب است و بستهام احرام اشک را به نگاهــم
شب است و منتظر یک طواف، کشف و شهودم
رسیدهام به تو در اوج عشق و شور و تعزّل
رسیدهام به تو دراولـــین پــگــاه صــعــودم
زلال و ساده و بی پرده میسرایمت امشب
پس ازگذشتــن عمری که پرده دار تــو بودم
دلم کــبوتـرکی بــود از نــژاد تــحیــر
که سر بریدهام آن را در آستان ورودم
به زیر بارش چشمان آشنای تو امــشـب
چه پاک و آبی و آرام و مهربان شده بودم!
مرا کبـوتر این گنبد ستاره نشــان کـن
که روی بام تو معنا شود فراز و فرودم
رسیده لحظه بدرود و مثل لحظه احرام
دوباره درتـب لبیک، درگــرفتــه وجــودم!

خداوندا !
در آن هنگام كه نام پر جلال تو در خاموشی دل من طنین میافكند و دست توانای تو با قدرت بیپایان خویش بار كمرشكن گناه را از پشت من برمیداشت و زمانی كه اراده مقدس تو ما را از دنیای تیره یأس و محنت به در میبرد و دریچه آسمان امید را به رویمان میگشود و پرده تاریك غم را از پیش چشممان كنار میزد و ما را به سرچشمه نور و صفا رهبری میكرد، سبزی بیكران عشقت هر چه بیشتر در وجودم ریشه میدوانید و عطش انتظار لقای تو در وجودم زبانه میكشید.
ای خدای پنهان از دیدگان!
سراسر عالم خلقت معبد و خانه توست تو وجودی جاودانی و بیمنتها و قادری مطلق و توانایی، امّا هیچ یك از این صفات نمیتواند ذرهای از حقیقت وجودت را توصیف كند و روح بشری كه به زیر بار جلال و عظمتت كمر خم كرده است در برابر قدرت بیمنتهایت به جز خاموشی چارهای نمی یابد.
ای خدای بزرگ، ای حقیقت حقایق، ای فرمانروای جهان خلقت، ای مفتاح رموز كائنات! تو خود به من قدرت دادی كه با دلی آكنده از احترام، نام با عظمتت را بر زبان رانم و در برابر آستانت به زانو درآیم.
اكنون ای خدای روشنایی! در مقابل تو زانو زدهام. دعاها و نالههای جانسوز مرا بشنو. فرمان ده كه اشك در چشمان من بخشكد و به جسم و روح من توانایی ارزانی دار تا همچون پر كاهی در آستان عظیم و شگفت آور مقدس به گردش درآیم و تمام این زیباییها را كه از آن توست ستایش گویم.
اینك من مسكین در آستان معبد تو سر به خاك میسایم، برای دیدار عظمت تو دیده فرو بستهام و دریچه قلبم را به روی تو گشودهام، چه كردهای كه برق بزرگی و قدرت تو در دیدگانم میدرخشد. حال كه رازهای دل را با محرم رازم در میان نهادم، با كولهباری سبكتر و دلی عاشقتر و مشتاقتر برای عبادت حق تعالی آماده میشوم و همچون پروانگان به گرد شمع فروزان درگاه با عظمت تو بال و پرزنان میگردم.
خانه كعبه خانه دلهاست
ساحت قدس و جلوهگاه خداست
نیكبخت آن كه مثل پروانه
در طواف است گرد آن خانه
چون نصیب تو نیست فیض حضور
باش اندر طواف خانه ز دور
در ركوع و سجود سویش باش
تو هم از زائران كویش باش





















چون آينه رو سفيد بايد شد و رفت